بدون عنوان
یادم رفت بگم از بس که همه از موهات ایراد میگرفتنو تلاش داشتن موهاتو تو این سرما از ته بتراشن
خودم دست به کار شدمو برای بار اول موهاتو مرتب کردم خخخخخ
فعلن موفق شدیم کسی کار به کار موهات نداشته باشه
گفته بودم عاشق تماشای تلویزیون شدی ؟؟اونم ار نوع حرفه ایش
در هر حالتی باشی باید برگردی سمت تلویزیون و برنامه مورد علاقتو ببینی
برای اولین بار هم توی یه جمع غریبی کردی مامان فدات بشه . زل زده بودی تو چشم مهمونمون و چند دقیقه بعدش شروع کردی به گریه . مهمونمون یه پسر کوچولو همسن خودت داره . کمی جیغ زد و باز هم شما ترسیدی و گریه کردی !با اینکه دفعه های قبل خوشحال بودیو باهم بازی میکردین
جدیدن هم وقتایی که بیداری حتمن باید پیشت باشم چون زودی شروع میکنی به نق زدن و بعدشم گریه
خلاصه که منو مجبور میکنی این وقتا تو کریر یا روروئکت بزارمو پیش خودم باشی تا نق نزنی
از اسباب بازیات نگفتم !
اسباب بازیاتو همش مثل هواپیما میگیری دستتو صدا در میاری از خودت و خدا نکنه متوجه بشی اسباب بازیه صدا داره . به هر طریقی شده تکونش میدی تا صداش دراد
یکی دوبار هم با شدت زدیشون به دست من که خیلی درد داشت همش با خودم میگم وقتایی که به خودت میخوره با این درده چطور کنار میای ایا؟
دیگه یادم نمیاد
بعدا میامو واست مینویسم عشق مامان