بدون عنوان
گل پسرم سلام
عزيزدلم پنج شنبه عصر عقد كنون دختر دايي بابايي بودش و همه باهم رفتيم اونجا . شما هم اولين مهمونيت بود كه رفتي . خداروشكر اذيت نشدي و اروم بودي كل مراسمو .برعكس روزاي قبل همش چشات باز بودو به اين طرفو اون طرف نگاه ميكردي . تازه وقتي دختراي فاميل ميرقصيدن هي سعي ميكردي سرتو برگردونيو نگاشون كني . بعدشم مامان بزرگ تو رو برد پيش عروس و دوماد تا باهاشون عكس بگيري
وقتي واسه شام داشتيم ميرفتيم رستوران يه مغازه سيسموني ديديمو چون ميخواستيم واست يه پشه بند ديگه بخريم رفتيم تو مغازه . همه رفتن رستوران وما اخرين نفرا بوديم كه رسيديم اونجا . بعد از شام هم باهم ديگه تو خيابون كمي دور زديمو برگشتيم خونه . از اونجايي كه منو شما حسابي خسته بوديم وقتي گذاشته بودمت رو شكمم تا اروغتو بزني هردو خوابمون برده بود و بابايي هم كلي عكس ازمون گرفته بود اونم چه عكسايي
گنجيشككم امروز هم با هم رفتيم بهداشت تا جواب ازمايش كم كاري تيروئيدتو بگيريم . خداروشكر جوابش اومده بود و همه چيز خوب بود . بعدشم رفتيمو واست پرونده تشكيل داديم تا براي واكسنات مشكلي پيش نياد . قدو وزنتو هم چك كردن . خدا رو شكر توي اين 16 روز از وزن 2915 به 3750 رسيدي و قدت هم شده بود 51 با دور سر 35.5 . از امروز هم بايد بهت قطره آد بدم .
راستي جديدن هم كه گاهي غر ميزني بابايي برات اواز ميخونه و شما هم با دقت بهش نگاه ميكنيو گوش ميدي و ساكت ميشي .
پسر گلم منو بابايي خيلي دوستت داريم