محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
زندگی مامانی وباباییزندگی مامانی وبابایی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات قند عسل مامان و بابا

اولين چكاپ

1393/4/10 22:05
نویسنده : مامان فاطمه
176 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسرم سلام محبت

عزيزدلم امروز بالاخره بابايي موفق شد بره و واست وقت دكتر بگيره و بعدازظهري سه تايي باهم رفتيم پيش اقاي دكتر . اول وزنتو اندازه گرفتنو شما توي 19 روزگي شدي 3930 يعني 1015 گرم اضافه شده . مامان قربونت بره . بعدشم گذاشتمت روي تخت و اقاي دكتر معاينت كرد و گفتش كه كمي زردي مونده تو بدنت . پرسيد ويتامين بهت ميدم يا نه . بعدشم واست آزمايش نوشت . و گفتش كه بخاطر زردي بايد ازمايشو انجام بديمو جوابشو ببريم براش . توي مسير برگشتن به خونه همش ناراحت بودم كه چرا زرديت خوب نشده كامل و حالا بايد ازت خون بگيرن غمگین تصورش هم واسم سخته عزيز دلم گریه. بابايي همش بهم اميدواري ميده كه يه جايي ميبريمت كه اذيت نشي . اما من دلم اروم نميگيره

همش دلهره فردا رو دارم . كاش اذيت نشي عزيزم و كاش جواب ازمايشت زود حاضر بشه و بهمون بگن كه چيز خاصي نيست .

دوستت دارم پسر گلم

 

پسندها (3)

نظرات (4)

مامان نی نی
11 تیر 93 0:46
ان شالله چیزی نیست عزیزم نگران نباش
مامان فاطمه
پاسخ
انشالله گلم
ویدا
11 تیر 93 17:39
چه مامان کم طاقتی شب دراز است و قلندر بیــدار،،،،،،،،،،،،،دل قوی دار عزیزم دل قوی دار ایشالله که هیچی نیس ولی به نظر من این مشکلا چیزی نیس که بخوای بخاطرش یه لحظه هم ناراحت باشی شاد باش و شاد زندگی کن دخمل من هم برات دعا میکنم که هیچی نباشه
مامان فاطمه
پاسخ
فدات
هستی مامی
11 تیر 93 21:45
سلام گلم انشا الله که چیز خاصی نیست
سوگند
15 تیر 93 16:34
ویتامین چی بهش میدی؟
مامان فاطمه
پاسخ
ويتامين آد