محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره
زندگی مامانی وباباییزندگی مامانی وبابایی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات قند عسل مامان و بابا

بدون عنوان

1393/2/3 12:52
نویسنده : مامان فاطمه
129 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسرم سلام قلب

تو اين دو هفته اتفاقاي زيادي افتاد كه اگه شد واست مينويسم

يكيش اينكه دو جلسه كلاس اموزشي زايمان بود كه بهمراه مامان بزرگ رفتيم و كلاسا هم تموم شد

خاله سوگند هم اومد خونمون و به ماماني كمك كرد تا خونه رو مرتب كنيم واسه اومدنت لبخند

ديروز هم ماماني تنبليو گذاشت كنار نیشخندو باقيمونده كاراي اتاقتو انجام داد اما خب هنوز كار داره

انشالله يه روز با خاله سوگند اتاقتو تزيين ميكنيم قلب

پيش دكتر هم رفتيمو صداي قلب نازتو گوش كردم واسم سونو نوشت و با خاله سوگند رفتيم سونو گرافي

خاله سوگند خيلي با  دقت و كنجكاوي مانيتورو نگاه ميكرد تا بتونه تو رو ببينهلبخند

اقاي دكتر گفت شما باز شيطنت كردي و چرخيدي و تو شكم ماماني نشستي

پاهات اومده پايينو و سرت بالاس

سه تا چهار هفته وقت داريم تا بتوني بچرخي و منم بتونم طبيعي دنيا بيارمت و با هوشياري كامل و از همون لحظه اول تو رو تو بغلم بگيرم و حست كنمبغلقلب

با همه اينها فقط سلامتي و به موقع دنيا اومدنت واسم مهمه . قلب

گل پسرم خيلي دوستت دارم و واسه بغل گرفتنت روزشماري ميكنم ماچ

 

راستي اين هفته مامان جون و اقا جون واسه كمر درد و پا درد مامان جون رفتن گرگان پيش يه دكتر . خدا رو شكر اقاي دكتر كلي بهشون اميدواري داده كه مامان جون خوب ميشه لبخند

مامان جون ديگه كمربند اهنيشو باز كرده . منو خاله خيلي از اين بابت خوشحاليم .

كاش تا وقت دنيا اومدن تو مامان جون حسابي حالش بهتر بشه و بتونه بياد پيشمون

به اميد اون روز .

 

ديگه چيزي به اومدنت نمونده عزيزدلمقلب . سلامتت ارزومه . خيلي دوستت دارم ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان موعود
3 اردیبهشت 93 17:50
سلام فاطیماجان خوبی؟ گل پسری خوبه؟؟؟ چه خبرا؟ خوب با سوگند مچ شدی هااااااا خداروشکر تو شهر غریب جفتتون از بی کسی دراومدین من که دیگه نی نی سایت نمیام تا درست شه خیلی عذاب آوره برام میام بیشتر اعصابم خورد میشه همون کلوب رو دوست داشتم که اونم داغونه ممنونم که به وبلاگ زینبم سر زدی خوشحال شدم عزیزم التماس دعا فعلا بای
مامان فاطمه
پاسخ
سلام عزيزم . قربونت ما خوبيم شكر خدا اره از تنهايي درومديم دوتاييمون تا درست بشه ني ني سايت كمي طول ميكشه از حال خودت و دخمليت بيخبرم نزاري فدات بشم . مراقب خودت باشي
mozhde
4 اردیبهشت 93 17:02
سوگند
7 اردیبهشت 93 15:58
سلام خاله جونی آره ایشالا اتاقتو خوشگل درس میکنیم که دوست داشته باشی من هرچی تو سونگرافی به مانیتور خیره شدم بازم نتوستم ببینمت فقط سیاه بودولی دکتره چشماش فرق میکرد به همون سیاهی نگا میکرد میگفت دستش کجاست پاش کجا جل الخالق صدا قلبه کوچولوتم شنیدم انگار تو امواج دریا بود خاله جون یه حرکت ژِمیناستیکی برو رو سرت واستا که مامانی خیالش راحت شه خوب بخوابه کابوس نبینهآخه مامانت خیلی تواناست سز دوس نداره فقط طبیعی منم واسه بغل کردنت لحظه شماری میکنم دوست دارم