بدون عنوان
گل پسرم سلام
تو اين دو هفته اتفاقاي زيادي افتاد كه اگه شد واست مينويسم
يكيش اينكه دو جلسه كلاس اموزشي زايمان بود كه بهمراه مامان بزرگ رفتيم و كلاسا هم تموم شد
خاله سوگند هم اومد خونمون و به ماماني كمك كرد تا خونه رو مرتب كنيم واسه اومدنت
ديروز هم ماماني تنبليو گذاشت كنار و باقيمونده كاراي اتاقتو انجام داد اما خب هنوز كار داره
انشالله يه روز با خاله سوگند اتاقتو تزيين ميكنيم
پيش دكتر هم رفتيمو صداي قلب نازتو گوش كردم واسم سونو نوشت و با خاله سوگند رفتيم سونو گرافي
خاله سوگند خيلي با دقت و كنجكاوي مانيتورو نگاه ميكرد تا بتونه تو رو ببينه
اقاي دكتر گفت شما باز شيطنت كردي و چرخيدي و تو شكم ماماني نشستي
پاهات اومده پايينو و سرت بالاس
سه تا چهار هفته وقت داريم تا بتوني بچرخي و منم بتونم طبيعي دنيا بيارمت و با هوشياري كامل و از همون لحظه اول تو رو تو بغلم بگيرم و حست كنم
با همه اينها فقط سلامتي و به موقع دنيا اومدنت واسم مهمه .
گل پسرم خيلي دوستت دارم و واسه بغل گرفتنت روزشماري ميكنم
راستي اين هفته مامان جون و اقا جون واسه كمر درد و پا درد مامان جون رفتن گرگان پيش يه دكتر . خدا رو شكر اقاي دكتر كلي بهشون اميدواري داده كه مامان جون خوب ميشه
مامان جون ديگه كمربند اهنيشو باز كرده . منو خاله خيلي از اين بابت خوشحاليم .
كاش تا وقت دنيا اومدن تو مامان جون حسابي حالش بهتر بشه و بتونه بياد پيشمون
به اميد اون روز .
ديگه چيزي به اومدنت نمونده عزيزدلم . سلامتت ارزومه . خيلي دوستت دارم