محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره
زندگی مامانی وباباییزندگی مامانی وبابایی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات قند عسل مامان و بابا

بدون عنوان

1393/2/24 12:04
نویسنده : مامان فاطمه
121 بازدید
اشتراک گذاری

 

گل پسرم روز تولد امام جواد لحافتو واست درست كردم بابايي وقتي ديدش كلي ذوق كرد ميگفت خيلي قشنگ شده . كاش تو هم دوسش داشته باشي . ديروز هم كه تولد امام علي بود ميخواستم واست تشك و بالشتو درست كنم كه نشد و مجبور شديم خونه مادربزرگ بمونيم و بهشون كمك كنيم .

انشالله امروز يا فردا درستش ميكنم واست

خاله سوگند هم رفته مشهد و ماماني حسابي احساس تنهايي ميكنه . انشالله بهش خوش بگذره

چند روز پيشا هم كه با مامان جوني صحبت ميكردم گفتن كه دارن واسه پسملي لباس گرم ميبافن فكر كنم تا الان كارش تموم شده باشه . دستشون درد نكنه . خيلي ذوق دارم زودي لباستو ببينمو زودي زمستون شه تنت كنم 

حال مامان جوني خيلي خيلي بهتره خدا رو شكر و انشالله تا چند هفته ديگه ميان اينجا. دلم خيلي واسشون تنگ شده

 

گل پسرم فك ميكنم تو شكمم جابجا شدي احتمالا پهلو به پهلو شدي اخه ارنجتو سمت چپ شكمم حس ميكنم

اما خب هنوز حركت پاهاي كوچولوتو همون پاييناي شكمم حس ميكنم و اين يعني اينكه هنوز نچرخيدي

احتمالا بدت مياد سروته باشي و ترجيح ميدي بشيني تو شكمم . عزيزدلم سلامتيت و بموقع دنيا اومدنت بزرگترين ارزوي منه .

 

اين روزا خيلي اشتهام كم شده . هر جوري ميخوام خودمو بزور مجبور كنم واسه وزن گيريت هم كه شده چيزي بخورم نميشه. همون وعده هاي اصلي رو هم بزور ميخورم .كاش بتونم برگردم به وضعيت يه ماه قبلم.

ديگه چيزي نمونده .انشالله تا 5 هفته ديگه دنيا مياي و خونمون پر از شادي ميشه .

بيصبرانه منتظرتم عزيزدلم محبت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

هستی مامی
26 اردیبهشت 93 19:38
سوگند
27 اردیبهشت 93 14:01
به سلامتی من برگشتممممممم دست مامان جونی هم درد نکنه خدارو شکر ایشالا میان دلتنگیتم رفع میشه به زورم که که شده بخاطر پسری بخور منم منتطرتم عزیزززززززم