محمد پارسامحمد پارسا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره
زندگی مامانی وباباییزندگی مامانی وبابایی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات قند عسل مامان و بابا

من به تو افتخار ميكنم پسرم

1393/2/27 12:29
نویسنده : مامان فاطمه
161 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسرم سلام محبت

الهي مامان قربونت بره . من فداي تو بشم پسركم بوس

الان از بهداشت ميام ماماني . فشارمو وزنمو چك كردن و بعدشم صداي قلب نازنينتو واسم گذاشتن . نميدوني چه احساس ارامشي بهم داد اون تالاپ تلوپ قشنگ و اروم قلبت محبت

اينقده ارامش داشت صداي قلبت كه دلم ميخواست حالاحالاها همونجا دراز بكشمو به صداش گوش بدم

بعدشم كه سونومو نشونشون دادم و گفتن كه بهتره دوباره معاينم كنن تا ببينن شما چرخيدي يا نه

رفتم و دوباره دراز كشيدم اول ي خانوم كاراموز اومدو معاينم كرد گفتش چرخيده خيلي به حرفش اطمينان نكردم سکوتولي وقتي خانوم دكتر خودش اومدو معاينم كردو شكممو فشار داد گفتش اره بچت چرخيده و پاهاش اومده بالا و سرش هم با لگن درگير شده جشن

واي ماماني نميدوني چقدر خوشحال شدم . با دكتر حرف زدمو اجازه پياده روي ازش گرفتم تا بياي پايينو اماده ورود به اين دنيا بشي بعدشم تشكر كردمو مثل جت اومدم بيرون ديگه لگن و پاهام درد نميكرد دردي حس نميكردم تند تند قدم برميداشتم تا از محوطه بهداشت بيام بيرونو به بابايي خبر بدم

زودي به بابايي زنگ زدمو گفتم خودم پياده برميگردم خونه و بعدشم گفتم كه شما چرخيدي و بابايي هم كلي خوشحال شد گفتش مراقب خودمو پسملي باشمو خدافظي كرديم

بعدشم تندي به مامان جون زنگيدم چون ميدونستم دل نگرانمونه و بهش خبر دادم خيلي خوشحال شد

و بهشون گفتم زودي خودشونو حاضر كنن و بيان اينجا تا يكي دو هفته اي زودتر اينجا باشن .

پسرم خيلي خوشحالم كه ميتونم موقع دنيا اومدنت هوشيار باشمو اولين كسي باشم كه ميبينمت

اميدوارم بتونم كارمو خوب و درست انجام بدمو شما هم اذيت نشي

خيلي دوستت دارم پسرم و بهت افتخار ميكنم محبتبوس

واسه اومدنت لحظه شماري ميكنم عزيزم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سوگند
27 اردیبهشت 93 14:06
هورااااااااااااااااااااا چه خبره خوبییییییییی پس دیگه خیالت راحت شددددددد
هستی مامی
27 اردیبهشت 93 19:03