كاش اين روزا زود بگذره
گل پسرم سلام
نفسم وقتي فكر ميكنم تا اخر همين ماه قراره جمع دو نفره خونمون سه نفره شه و شما بيايو زندگيمونو عوض كني كلي روحيه ميگيرم . انشالله بتونم مامان خوبي واست باشم
روز جمعه بالاخره باباييو تونستم قانع كنم كه موكت توي اشپزخونه رو جمع كنيمو ببريم تو حياط تا بشورمش
عصر جمعه موكتو شستم نيم ساعت تو حياط بودمو يه ساعت ميومدم تو خونه و استراحت ميكردم .
شب كه بابايي اومد اب كشيدشو پهنش كرد تا خشك بشه البته كمي هم مامانيو دعوا كرد كه چرا اينكارا رو تنهايي انجام دادمو نموندم تا بياد كمك .
روز شنبه هم يكمي از كاراي اشپزخونه رو انجام دادم ولي هنوز كار داره امروز هم اصلا حال و حوصله تميز كاريو نداشتم موند واسه عصر يا فردا
يه وقتايي پر از انرژي ميشمو دلم ميخواد كل خونه رو يه مرتبه مرتب كنم ولي نميتونم اخه هم شما اذيت ميشي هم با اين وضعيت بدني نميتونم خيلي كارا رو خودم انجام بدم و كارا ميمونه .
ولي بهت قول ميدم تمام كارا تا قبل اومدنت انجام ميشه نفسم
راستي احتمالا اين هفته يا هفته اينده هم عمو ميثمو با زن عمو دعوت مي كنيم خونمون واسه پاگشا .
اميدوارم همه چيز خوب پيش بره
مامان جوني هم اخر همين هفته ميرن گرگان پيش دكتر . انشالله از اونجا كه برگردن ميان اينجا
دلم خيلي واسشون تنگ شده .
راستي از ديشب كه يكمي ماماني ناراحت شده شما هم تكونات يجوري شده . نفسم همه عشق و اميدم توي زندگي تو هستي نزار نگرانت باشم . خيلي خيلي دوستت دارم پسرم
بيصبرانه منتظر بغل گرفتنتم