15 روز ديگه مونده
گل پسرم سلام
دو هفته ديگه مونده كه چهل هفته شما تموم شه . نميدونم كي قراره بياي اما بيصبرانه منتظرتم و روز شماري ميكنم واسه بغل گرفتنت .
ديشب تا خيلي بيدار بودم تو نفس مامان هم باهام بيدار بودي و هي تكون ميخوردي الهي من قربون اون دست و پاي كوچولوت بشم پسر گلم .
واسه اينكه بابايي بتونه راحت بخوابه اومدمو تو سالن تو تاريكي قدم زدم . نميدونم چرا جديدا از تاريكي شب ميترسم حدود نيم ساعت طاقت اوردمو دوباره رفتم دراز كشيدم . بابايي هم ديشب خوب نتونست بخوابه نگران بود . هي بيدار ميشدو ميپرسيد حالم چطوره .قربونش برم صبح هم زود بيدار شده بودو رفته بود سر كار .واسه صبونه كه اومد چشماش مشخص بود خوب نخوابيده و كسل بود ...شرمندش شدم حسابي
اين 9 ماه حسابي باباييو اذيت كردم اميدوارم از اين به بعد و بعد دنيا اومدنت بتونم خوبياشو حداقل ذره ايشو جبران كنم . با گريه هام گريه كرده با دردام درد كشيده . تو اوج خستگياش پاهامو كمرمو ماساژ داده هيچوقت اين روزا رو يادم نميره ....عاشقش بودم از اين به بعد بيشتر و بيشترو بيشتر عاشقش ميمونم
پدر پسرم دوستت دارم تا اخر عمرم
پسرم عاشقتم و بيتاب بغل گرفتنت