شب شش
گل پسرم شب ششت هم برگزار شد . اونم تو خونه بابابزرگ . شما هم واسه اولين بار رفتي اونجا
قبل از اينكه بريم خونه بابابزرگ بابايي اومدو گفتش با امام جمعه صحبت كرده و قرار شده تو گوشت اذون بگن . سريع حاضرت كرديمو با بابايي و مامان جوني رفتي مسجد امام حسين و اقاي رضايي تو گوشت اذون گفتن و پنجاه هزارتومن به عنوان عيدي بهت دادن ..
بعدشم اومدين خونه و حاضر شديمو رفتيم خونه بابابزرگ . همه اومده بودن كلي از ديدن تو ذوق كرده بودن . شب خوبي بود .
خاله سوگند اين مدت خيلي خيلي زحمت كشيد و كلي كمكمون كرد همينجا ازش تشكر ميكنم انشالله بتونم جبران كنم ...
سوگند جونم منو محمد پارسا دوستت داريم و ازت ممنونيم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی