بدون عنوان
گل پسر مامان سلام اين اولين مطلبيه كه تو سال جديد واست ميزارم . كلي ماجرا هست كه ميخوام واست تعريف كنم همونطور كه قرار بود بعداز ظهر روز سه شنبه اخر سال از شهر زديم بيرون و رفتيم تربت حيدريه و تا روز دوم عيد اونجا بوديم چهارشنبه و پنج شنبه رو تو تربت گشتيم و بابايي هم يه گوشي جديد واسه خودش خريد . ساعتاي اخر سال رو هم همه باهم رفتيم مسجد جامع كه برنامه داشتن و دعاي كميل برگزار شد .دعا رو خونديم و بابايي زنگيد به گوشيم كه بريم يه دوري بزنيم تو بازار و دوباره برگرديم تو مسجد . بيشتر مغازه ها تعطيل بودن ي كفش فروشي رفتيم و چند مدل كفش رو امتحان كرديم از اونجايي كه ماماني هميشه تو خريد دل ميزنه چيزي مورد پسند قرار نگرفت و اومديم بيرون .بعد...
نویسنده :
مامان فاطمه
12:52